ای داد

این سایت در ستاد ساماندهی پایگاه های ایرانی ثبت شده و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

ای داد

این سایت در ستاد ساماندهی پایگاه های ایرانی ثبت شده و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

داگلاس و دست نوازشگر


روزی در یک دهکده کوچک، معلم مدرسه از دانش آموزان سال اول خود خواست تا تصویری از چیزی که نسبت به آن قدردان هستند، نقاشی کنند.

او با خود فکر کرد که این بچه های فقیر حتمن تصاویر بوقلمون و میز پر از غذا را نقاشی خواهند کرد.

ولی وقتی داگلاس نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد! او تصویر یک دست را کشیده بود ، ولی این دست چه کسی بود؟

بچه های کلاس هم مانند معلم از این نقاشی مبهم تعجب کردند. یکی از بچه ها گفت:

"من فکر می کنم این دست خداست که به ما غذا می رساند."

یکی دیگر گفت:

"شاید این دست کشاورزی است که گندم می کارد و بوقلمون ها را پرورش می دهد."

هر کس نظری می داد تا این که معلم بالای سر داگلاس رفت و از او پرسید:

"این دست چه کسی است، داگلاس؟"

داگلاس در حالی که خجالت می کشید، آهسته جواب داد:

"خانم معلم، این دست شماست."

معلم به یاد آورد از وقتی که داگلاس پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانه های مختلف نزد او می آمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.


برچسب‌ها : داستان های کوتاه عاشقانه ، داستان های کوتاه و جالب ، داستان های کوتاه و جالب عاشقانه ، داستان های کوتاه طنز ، داستان های کوتاه طنز امیز ، داستان کوتاه ، داستان کوتاه طنز ، داستان کوتاه عاشقانه ، داستان کوتاه عاشقانه تلخ ، داستانهای زیبا و حکایات عبرت آموز ، حکایت و داستان ، حکایت و داستان ، داستانهای زیبا و حکایات عبرت آموز ، حکایت و داستان ، حکایت و داستان ، کوتاه و آموزنده

 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد